ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دولتا شاد بکن باز دل غمگین را
وقت آن است که آزاد کنی بنزین را
نیست گازی و یقینا متضرّر بشویم
زیر قیمت بفروشیم اگر ماشین را
نتوانیم که باری بنماییم سوار
در خیابان «عسل» و «نسترن» و «نسرین » را
آی راننده ی تاکسی که تو بنزین داری
اندکی چون همه دریاب من مسکین را
ای که بنزین نتوانی بخری بهر ی سفر
داخل خانه بمان نیمه فروردین را
ای که دشنام به هر ناکس و کس می دادی
خالی از فحش مکن آن دهن شیرین را
ای که از سفره ی فقر فقرا کش رفتی
منما این عمل مسخره و ننگین را
می زنی هول چرا موقع غارت کردن
کمی آهسته بخور شلغم محرومین را
صص 43-44