اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

گوزو آج شیخ

گل سؤز ائشیت اولما کَر

یونجالیغدان یونجا دَر

ایسته دیین بهیشت سَه

گؤزوآج شیخی بَئجَر

gəl söz eşit olma kər

yoncaliqdan yinca dər

istədigin behiştsə

gözüac şixi bəcər


فاسد

نه مُفتی و نه واعظ و نه زاهد باش
نه عالِم و با تجربه و وارد باش
رندانه ترین نصیحت شیخ این است :
می خواهی اگر کیف کنی فاسد باش

قورد

توکلری لاپ آغاردی!

شاد گؤنلری قوتاردی!

ائولندی«حاجی حسن»

قورد قوزونو آپاردی!!

سیچ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گل لبهایت

دل می کشدم سوی گل لبهایت

در حیرتم از بوی گل لبهایت

بگذارکه بنشیند و سر مست شود

زنبور لبم روی گل لبهایت !