ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اینجا کسی تلاش و تکاپو نمی کند
عقل است آن چراغ که سوسو نمی کند
بیهوده های و هو مکن از غارت وطن
آدم برای هیچ هیاهو نمی کند
خاموشی است موجب رُشد نفوس و کس
تقدیری از وزارت ِنیرو نمی کند !
دانند آشنای همه پُشت ِ پرده ها
دستی که مخفی است کسی رو نمی کند
ای عشق،ای حکایت ِ تلخ و نگفتنی !
دیگر مرا نگاه تو جادو نمی کند
ای قهوه چی بدان که کسی سیل دزد را
با دسته ی سبیل تو جارو نمی کند
جایی که می خورند دَکل های نفت را
هشیار ترک ِغارت گردو نمی کند
بی تو من در حصارم امّا تو...
جز تو عشقی ندارم امّا تو...
ابرم و بغض قرن ها با من
می روم تا ببارم امّا تو...
کردی اشغال قلب و ذهن مرا
به تو خیلی دچارم امّا تو...
بی تو زرد و مچاله،پژمرده
گل ِ روی مزارم امّا تو...
ساکت و بی قرار و پرتشویش
چشم ُپر انتظارم امّا تو...
مثل دریا به سینه ی ساحل
به تو دل می سپارم امّا تو...
بسته ام بر خودم نگاه تو را
فکر یک انتحارم امّا تو...
روی ریلی که حامل درد است
غرق سوت قطارم اما تو...
همه شهر باخبر هستند
من تو را دوست دارم اما تو...
دیدار گُل از پنجره ی باز حرام است
فکر تو اگر که بشود باز حرام است
ای شیخ در آنجا که کبابند جگرها
لُمباندن مرغ و پلو و غاز حرام است
بر سر زدن و گریه مُجاز است در اینجا
خندیدن و شور و طرب و جاز حرام است
در کشور ما رانت حلال است ولیکن
قِر دادن و بشکن زدن و ساز حرام است
وقتی وطنت زلزله باران شده باشد
ارسال پتو جانب«قفقاز»!حرام است
بر بال کبوتر بنویسید:در اینجا
دیریست که اندیشه ی پرواز حرام است
هم خواندن آثار دل انگیز«هدایت»
هم«سعدی»و هم«حافظ شیراز»حرام است
صادر بنما سیب و هلو جانب لبنان !
بر مردم ما میوه ی ممتاز حرام است
بر ما خوشی و راحتی و زندگی خوب
ممنوع ترین چیز و از آغاز حرام است
شعری که نباشد خوش و حرفِ دل مردم
پُر باشد از آرایه و ایجاز حرام است
با چایی تلخش بخورد قندت را
بر هم بزند کلّ فرایندت را
از من بشنو،بخند،مگذار فلک
سرویس کند دهان لبخندت را
درقلب ِ من نشسته ای و بی نهایتی
ای عشق از کجا و کدامین ولایتی ؟
در روزهای ِ سرد و زمستانی ِ دلم
زیباترین روایت و شیرین حکایتی
ای روزگار ِتیره و ای مَهد ِ درد و رنج
بی عشق از تو هیچ ندارم رضایتی
با اینکه سخت می کُشَدَم درد ِ دوری ات
دارم هزار شُکر و ندارم شکایتی
ای عشق در سیاهی و گمراهی جهان
خورشید ِ عاشقان و چراغ ِ هدایتی
بسیار لطف می کنی و در کنار من
متشکّرم که هستی و داری عنایتی
جز تو کسی به داد ِ دل ِ من نمی رسد
جز تو کسی نمی کند از من حمایتی