ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
می دهی ترجیح ای که بر گرسنه،سیر را
کم ملامت کن زن و مرد و جوان و پیر را
یک نوک پا در خیابان و عزاداری بیا
تا ببینی عمق رشد و وسعت تغییر را
شِمر را در هیئت و با عینک دودی ببین
مست مِی بنگر یزید و اشقیا و شیر را
می کنند از جان و دل تعظیم و بر وی احترام
گوسفندانی که می بینند گرگ پیر را
حمله می آرند بر خولی و شمر تعزیه
ای خدا عقلی عطا کن مردم جوگیر را
می زند با تیر مژگان بر دل زار یزید
دلبری که می زند با ابرویش شمشیر را
رفته ای در لاک خود،وقت عزاداری بیا
تا کنی سیر و سیاحت سینه و زنجیر را!
ای علت زخم کهنه و کاری ما
ای دشمن بیداری و هشیاری ما
تو کیستی و چه کار داری اصلا
با زندگی و چهاردیواری ما؟
محفل ما گرچه بی جام و شراب و ساقی است
این که فعلا زنده ایم
جای شکرش باقی است
بیر توخ آدام، آجی گؤرسون
درد چکمز، غم-غصّه یئمز
آج آدامی درک ائله مز
اوتانماز، اؤلمَز، اریمز
اوروج توتوب، ناماز قیلار
بوینو ائششک بوینو کیمین
میللتی لاپ دین سیز بیلر
اؤزونو، مؤمن، اهل دین
مسجدلره هئچ کیم گئدمیر
بوشالیب دای هئچ واخت دولماز
قدیم کیلر دؤز دئیب لر
آج قاریندا ایمان اولماز
زندگی بی تو عذاب است و جهان جایی که .....
نیست امید به آینده و فردایی که ...
لنگر انداخته در ساحل تنهایی من
موج و دلتنگیِ توفانیِ دریایی که ....
چشم در چشم تو و دست در آغوش خیال
منم و تلخی و شیرینیِ رویایی که....
ابر و بارانی و وقتی که نباشی دل من
خالی و خشک ترین جنگل و صحرایی که...
خاطرات تو مرا زنده نگه می دارند
یاد تو همسفر روز مبادایی که...
سخت در سنگر عشق تو پناهنده شدم
بغلت امن ترین نقطه ی دنیایی که....
تو نیا تا که به پایان نرسد دلخوشی و
لذّت خواب و خیال شب زیبایی که....