اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

غولهای سنگی

بی عاطفه و اهل زرنگی شده ایم

بی حوصله و خروس جنگی شده ایم

دیریست که شهر دلمان یخ زده است

تبدیل به غولهای سنگی شده ایم

خیرات شراب

لطفا پسِ مرگ من مراعات کنید
غم،ناله،عزا و گریه را کات کنید

در سوّم من مزّه و کنیاک و عرق
در هفتم من شراب خیرات کنید

مشق عشق

زیرِ تمام قول و قرار و قسم زدی

از من عبور کردی و با او قدم زدی

 

یادش بخیر باد که راهِ دل مرا

با چشمک و کرشمه در آن پیچ و خم زدی

 

در شعر،مشق،عشق تو کردم هزار بار

اما به قصدِ خون دل من قلم زدی

 

چیزی نبود و نیست به جز نقش روی آب

هر آنچه از محبّت و احساس دَم زدی

 

تو اولین کسی که رسیدی و با غرور

بر بامِ سرزمینِ دلِ من علم زدی

 

با دوست در خیال خودم پرسه می زنم

ای غم برو که حالِ دلم را به هم زدی

 

امشب به یاد دوست پر از شعر و سرخوشی

شاعر مگر که جرعه ای از جامِ جم زدی؟


خادمان ملت

گرچه متّهم به رانت های مختلف

اختلاس و غارتند

گرچه راس قدرتند

صاحبان برج های مرتفع

با شکوه و شوکتند


بر جَبین شان اگرچه داغ ننگ هست

عشق و حالشان

در بلاد کفر و شهرشان فرنگ هست

نور حق و رحمت اند


گرچه در اداره ها حضورشان

غایب است

مثل من

پشت شان

حرف بد نزن

آی ! احترامشان

 واجب است

پیش کسوتند


گرچه دستشان کج است

در پناه ریش های توپی و مرصّع اند

دختران و همسرانشان

پشت بُرقع اند

با خدایشان

گرم ذکر و صحبت اند


تو گمان نکن تمام می شوند

یا که با تصادفات و حادثات

حرام می شوند

بچّه های بچّه های دزدها

تا ابد 

توی نوبتند


نور چشم هایشان

در هزار فُرمت اند

"کیش"،"لندن" و "موناکو" و "پاریس"

بی خیالِ عیش و عشرتند

چاق و لاغر و 

کوته و دراز

در نماز و در نیاز

سخت گرم لفت و لیس !

غرق در عبادتند


گرچه پول نفت را 

میل و حیف می کنند

کیفشان همیشه کوک باد

چون به جای ما

عشق و حال و کیف می کنند


صاحب شعور ملّی اند

در جهان

با مبالغی که اختلاس می کنند

مایه ی غرور ملّی اند

تو گمان نکن

مایه خجالتند


خوب چون نگاه می کنم

مشکل از من است

من چرا به این برادران

اعتراض می کنم ؟

چون که این عزیزکان !

در لباس فقر و دولتند

تحت صد هزار گونه سختی و مشقتند

دزدها

دزد نیستند

خادمان ملّتند



خاص ترین مخاطب

آرامش و امیّد شب دنیایی

ثابت شده لبّ مطلب دنیایی

ای در رگ و روح شعر جاری،ای عشق

تو خاص ترین مخاطب دنیابی