ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با تحفه و کشکول و تبرزینش بود
آفاق خیال زیر بالینش بود
در هاله ای از رهایی و زیبایی
عشق آمد و غم داخل خورجینش بود
حیدر بابا عموقلی گرم کاره
شهری شده موجب افتخاره
مثل زنش فاطی که شد ستاره
ابروهاشو تازگی ور می داره
من نمی دونم زنه یا شوهر
ابروی نازکش که دل می بره
زمین هاشو فروخته قنبرعلی
پژو خریده مثل مشدی ولی
با رفقای مست و پامنقلی
مُدام میرن یللی و تللی
بعضی روزا گیر پلیس می افتن
بعضی روزا گاز میدن و در میرن
حیدربابا فاصله ها زیاده
جیب یکی تنگه،یکی گشاده
یکی لنگه برای شامی ساده
اون یکی مسته از غذا و باده
یکی داره می ترکه این روزا
اون یکی ول می پلکه این روزا
حیدربابا دولت شعور آورده
علمو واسه کرا و کور اورده
واسه ما علمو چه جور آورده
تو ده ما پیام نور آورده
به جای رفتن مکّه،مدینه
درس می خونه حالا ننه سکینه
ته کشیده گرچه محبّتامون
فوق لیسانسامون شدن فراوون
تو خونه شون با خوشحالی و جون جون
فلسفه می خونه رباب بی دندون
زنا میخوان یه روزی استاد بشن
از زیر یوغ مردا آزاد بشن
حیئربابا به هیچ کسی نگویی
صحّت گفتار منو نجویی
اینو می گفت به بنده یک عمویی
به بچّه ها نمره می دن کیلویی
هر کی قبولیش زیر صد در صده
آدم بی سواد و خیلی بده
صص21-22
یازدیم صفالی یارا :« شالواریم اؤلدو پارا »
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
گئتدین اگر بهشته،بیر حوریَه یاپیشدین !
نیکی به جای یاران؛فرصت شمار یارا !
یوخسول گدایه یازد یم:« چاتدین اگر مقامَه
روزی تفقدی کن؛درویش بینوا را»!
بیر گون اگر کی اولدون سَنده رئیس ِجمهور
با دوستان مروّت؛با دشمنان مدارا
آی آج؛بیزیم غذامیز کهلیک پُلو؛تویوق دور
گر تو نمی پسندی؛تغییر دِه قضا را !
«حاجی حسن» بویوردو:«بو دونیادا دول آرواد
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا»!
چاتدی الین بوراخما؛رشوه دؤیونجا آل یِئه !
کاین کیمیای هستی؛قارون کند گدا را !
«سعدیّ» بینوانی؛هم «حافظی» سو ائتدی !
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا !
گئت وارلی نین ائویندن؛تلویزیونی اؤغورلا !
تا برتوعرضه دارد؛احوال ملک دارا !
«تاکستانا»گئدیبدیر؛زاهد شراب آلسین
ساقی بده بشارت؛رندان پارسا را !
اوستومیزه اوشاقلار؛مسجد ده گر جیش ائتدی !
ای شیخ پاکدامن؛معذور دار ما را !!
رفته است سلامت و صفایت ای خر
بسیارشده دردو بلایت ای خر
پالان و سم و یونجه و کاهت چینی است
خیلی متاسفم برایت ای خر
فارغ از جنگ و دشمنی شده ای
دلنشین و شنیدنی شده ای
خوشگلی،از مِداد و ریمل و رُژ
زده ای خوشگل ِغنی شده ای
شده خورشید مّحو ِ چشمانت
چشمه ی ِنور و روشنی شده ای
مثل آهوی وحشی و مغرور
بی خیال ِفروتنی شده ای
ساده و دلنشین و جذّابی
غزلیّات ِبهمنی شده ای