ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گویند:« ثواب ازآدمی می ماند!
آثار و کتاب از آدمی می ماند »
من می گویم که :«حسرت غلت زدن
درحوض شراب از آدمی می ماند»!
تو رفتی و شکوه غزلها تمام شد
بی تو عزای شعرم و ختم کلام شد
زد غصّه شخم بی تو زمین دل مرا
قلبم جهنّم حلب و دشت شام شد
دلخوش به مهربانیِ تو بود و سالها
شاعر دچار وهم و خیالات خام شد
بانوی شعرها و غزلهای ناب من
ای آنکه غیبت تو سه سال تمام شد،
با افتخار خدمتتان عرض می کنم
عمرم برای از تو سرودن حرام شد
خوشحالم از اینکه زیر و بالا نشدم
آن گونه شدم محو که پیدا نشدم
نه راست،نه چپ،نه امّل و روشنفکر
در حلقه ی هیچ فرقه ای جا نشدم
آموخت به من عشق تو زیبایی را
فهماند غم و لذّت تنهایی را
می بینم و در آن سوی مِه می سوزد
چشمان تو-آن چراغ دریایی را -