اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

شکوه غزل ها

تو رفتی و شکوه غزلها تمام شد

بی تو عزای شعرم و ختم کلام شد


زد غصّه شخم بی تو زمین دل مرا

قلبم جهنّم حلب و دشت شام شد


دلخوش به مهربانیِ تو بود و سالها

شاعر دچار وهم و خیالات خام شد


بانوی شعرها و غزلهای ناب من

ای آنکه غیبت تو سه سال تمام شد،


با افتخار خدمتتان عرض می کنم

عمرم برای از تو سرودن حرام شد