اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

لبخند بزن

برگرد که کوه و دشت و دریا بشوم
در سنگر آغوش تو پیدا بشوم
من کهنه درخت سوز و سرما زده ام
لبخند بزن تا که شکوفا بشوم

زیبایی

تابندگی و رنگ غروبت زیباست
در ساغر قلب من رسوبت زیباست
ای تلخ و تراژدی  نبودن هایت 
جز دوری تو کُلّ عیوبت زیباست

زخم به زخم

نه محض فریب ریش را ساخته ایم
نه مسلک گاو و میش را ساخته ایم
گفتی که : چگونه زندگانی کردید ؟
ما زخم به زخم خویش را ساخته ایم

سرنوشت

باغ آغوش تو بهشت من است
از هجومش گریز ممکن نیست 
چشمهای تو سرنوشت من است

آشیانه

سنگری مقابل غم و هجوم دشمن است
چون که از زمانه خسته می شوم 
چشمهایت آشیانه ی من است