اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

جان عاشق

ای کسی که قلب من سرشار از امّید تو است
تو کجا هستی که جان عاشقم
تشنه آغوش خورشید تو است

جای شکر

محفل ما گرچه بی جام و شراب و ساقی است
این که فعلا زنده ایم
جای شکرش باقی است

برگ عبور

اگر چه راه دوری نیست
برای زندگی در سرزمین گرم آغوشت
مرا برگ عبوری نیست

درد

فکر نبودن تو مرا زرد می کند
این روزها به یاد تو افتاده ام من و
بدجور جای خالی تو درد می کند

نیستی

خالی از معنی و پوچ و تُهی از چیستی است
ای همه هستی من
بعد تو زندگی ام نیستی است