ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بی غیرتی و دزدی و نامردی بود
پژمردگی و زردی و دلسردی بود
جز صلح و صفا و دوستی در دنیا
هر چیز که بود، من درآوردی بود
ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد
مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد
از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد
دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد
ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد
ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد
فقر و فساد فَتّ و فراوان ادامه داشت
در جای جای شهر غم نان ادامه داشت
رندیّ و رشوه خواری و هیزیّ و اختلاس
زجر و زباله گردیِ عریان ادامه داشت
در زیر سقف و ظلمتِ نُه تویِ آسمان
تکثیرِ روزهای پریشان ادامه داشت
تبعیض و تن فروشی و از دین گریختن
در تار و پود جامعه جریان،ادامه داشت
سَدها اگرچه خالی و باران سَراب بود
عُصیان و خشم،جاری و طغیان ادامه داشت
یَخ کرده بود مغز و دل و روح مردمان
بیهودگی،حماقت و هذیان ادامه داشت
من بودم و شب و غم و اندوه بی کران
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
از ذهنِ ما تصوّرِ خواب و خوراک رفت
انسانیت سراب شد و زیر خاک رفت
از سرزمین ما که پُر از گنج و ثروت است
امّید و آرزو و ادب زد به چاک رفت
از کار خویش زود پشیمان شد و گریخت
هر کس سراغ شیخ محَل سینه چاک رفت
مرسوم شد خیانت و هیزیّ و اختلاس
دوران پاک دستی و وجدان پاک رفت
گفتند : روی داده کی این اتّفاقها؟
گفتم: از آن دقیقه که ایران به فاک رفت !