اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

حسابرسی

دانش آموزی شلوغ و تلخ بود     

نمره هایش زیر دَه بودند و کم


یا که می خندید یا در خواب بود

از وجودش خسته بودم دَم به دَم 


توی دفتر عاقبت گفتم به او:

ای وجودت شیطنت،کار تو رَم! 


خسته ام کردی؛چو فردا آمدی

با پدر جانت بیا اینجا تو هم


روزِ دیگر زود آمد مدرسه

بود بابایش شخیص و محترم 


گفتم: آقا واقعا فرزندِ تو

مردم آزار است و بدجنس و ستم! 


در کلاس درس لوس و بی ادب

یا که خوابید ه ست یا که داده لَم


آبروی آدمی را برده است

فحش هایی می دهد زیرشکم!


کرده ما را عاصی این فرزند تو

وارهان ما را تو از این درد و غم


چونکه بابایش شنید این شِکوِه ها

گفت با صدگونه سوگند و قَسَم: 


«کرده در تأدیب ایشان کوتَهی

 شب حسابِ مادرش را می رسم»!