ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دؤنن گئتمیشدیم اداره یَه.حسابداری دا ایشیم وارایدی...بیر لاپ قوجا و بئلی بوکولمیش همکاریمیز ال آغاجی( عصا )الینده گلمیشدی حسابداریا.
حسابدارینین رئیسینه دئییردی : همکارت آقای ابراهیمی کجاست ؟
حسابدارینین رئیسی: امروز نیامده .کار داری استاد ؟
قوجا همکاریمیز عصاسینی گؤیه قووزاییب غضبله دئدی :
آمدم این عصارو بکنم تو حلقومش.
- : چرا استاد؟ چی شده مگه؟
قوجا : من هفته پیش آمدم حسابداری ..بعد سی سال زحمت کشیدن ،نه تنها کار من رو راه نینداخته به من توهین هم کرده.
به ترکی درباره فیشی که دستم بود و می گفتم نگاه کن برام حقوق کم ریختن، هی به من می گفت : آت گئتسین !
من بو سؤزو ائشیدنده گؤلومسه ییب دئدیم :
استاد آت گئتسین به ترکی حرف بدی نیست .
دئدی : من یه همکار ترک دارم به من گفته آت گئتسین معنی خیلی بدی داره.
من دئدیم : آت گئتسین حرف بدی نیست استاد، اگه می گفت : یات گئتسین، بد بود .
دئدی : راست میگی ؟
دئدیم بله !
منه باخیب گؤله گؤله:" خدا حفظت کنه کیشی" دئییب و یولونو چکیب گئتدی !
کوت ائششگی تحصیل دمکرات ائله مَز
هم ائششک آدام ترک خرافات ائله مَز
مدح ائیله مَه ائششگلیغی چون هئچ ائششک
ائششگلیینه فخر و مباهات ائله مز
گاو اگر قصد حُکمرانی داشت
حکمرانیّ او زبانزد بود
گشتن و خوردن و نفهمیدن
بهترین آرمان و مقصد بود
درس می خواند و با معدّل بیست
صاحب دکترا و ارشد بود
در همه عرصه ها نظر می داد
نظراتش دقیق و بی حد بود
نظرات تمام آدمها
پیش او پوچ و بیخود و رد بود
شاخ او در نشیمن همگان
سخت سرگرم رفت و آمد بود
هر که جز یونجه و علف می خواست
بی شعور و چموش و مُرتد بود
گفت مَردی که همسر خوبش
بعد عُمری به او خیانت کرد
گرچه آن خائنِ نمک نشناس
هستی ام را گرفت و غارت کرد ،
نیست فرجامِ ظلم و جور و جفا
جز سیَه روزی و نگون بختی
کیفرش را زمانه خواهد داد
عاقبت با شکنجه و سختی
بود غافل که روزگار پلید
هست بر کام ظالمان کثیف
نیست جز رنج بُردن و مُردن
سهم هر کس که هست خوب و شریف
ظلم کن ظلم،چونکه مدّتهاست
عدل و انصاف بی ثمر شده است
نیست از کیفر فلک خبری
آه مظلوم بی اثر شده است
آزاد و خلاص از غم نان خواهی شد
در گلشن آرزو روان خواهی شد
ای آنکه روان تو بسی غمگین است
یک روز تو هم شادروان خواهی شد