اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

آت گئتسین

دؤنن گئتمیشدیم اداره یَه.حسابداری دا ایشیم وارایدی...بیر لاپ قوجا و بئلی بوکولمیش همکاریمیز ال آغاجی( عصا )الینده گلمیشدی حسابداریا.
حسابدارینین رئیسینه دئییردی : همکارت آقای ابراهیمی کجاست ؟
حسابدارینین رئیسی: امروز نیامده .کار داری استاد ؟ 
قوجا همکاریمیز عصاسینی گؤیه قووزاییب غضبله دئدی : 
آمدم این عصارو بکنم تو حلقومش. 
- : چرا استاد؟ چی شده مگه؟
قوجا : من هفته پیش آمدم حسابداری ..بعد سی سال زحمت کشیدن ،نه تنها کار من رو راه نینداخته به من توهین هم کرده.
به ترکی درباره فیشی که دستم بود و می گفتم نگاه کن برام حقوق کم ریختن، هی به من می گفت : آت گئتسین ! 
من بو سؤزو ائشیدنده گؤلومسه ییب دئدیم : 
استاد آت گئتسین به ترکی حرف بدی نیست .
دئدی : من یه همکار ترک دارم به من گفته آت گئتسین معنی خیلی بدی داره.
من دئدیم : آت گئتسین حرف بدی  نیست استاد، اگه می گفت : یات گئتسین، بد بود .
دئدی : راست میگی ؟
دئدیم بله !
 منه باخیب گؤله گؤله:" خدا حفظت کنه کیشی"  دئییب و یولونو چکیب گئتدی !


دمکرات

کوت ائششگی تحصیل دمکرات ائله مَز
هم ائششک آدام ترک خرافات ائله مَز
مدح ائیله مَه ائششگلیغی چون هئچ ائششک
 ائششگلیینه فخر و مباهات ائله مز

گاو

گاو اگر قصد حُکمرانی داشت
حکمرانیّ او زبانزد بود 

گشتن و خوردن و نفهمیدن 
بهترین آرمان و مقصد بود 

درس می خواند و با معدّل بیست
صاحب دکترا و ارشد بود

در همه عرصه ها نظر می داد
نظراتش دقیق و بی حد بود

نظرات تمام آدمها
پیش او پوچ و بیخود و رد بود

شاخ او در نشیمن همگان
سخت سرگرم رفت و آمد بود 

هر که جز یونجه و علف می خواست
بی شعور و چموش و مُرتد بود

ظلم

گفت مَردی که همسر خوبش
بعد عُمری به او خیانت کرد
گرچه آن خائنِ نمک نشناس
هستی ام را گرفت و غارت کرد ،

نیست فرجامِ ظلم و جور و جفا
جز سیَه روزی و نگون بختی
کیفرش را زمانه خواهد داد
عاقبت با شکنجه و سختی

بود غافل که روزگار پلید 
هست بر کام ظالمان کثیف
نیست جز رنج بُردن و مُردن
سهم هر کس که هست خوب و شریف

ظلم کن ظلم،چونکه مدّتهاست
عدل و انصاف بی ثمر  شده است
نیست از کیفر فلک خبری 
آه مظلوم بی اثر شده است

شادروان

آزاد و خلاص از غم نان خواهی شد 
در گلشن آرزو روان خواهی شد
ای آنکه روان تو بسی غمگین است
یک روز تو هم شادروان خواهی شد