ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
با اتولش هر سحر از کوچه ها
می گذرد «مش صفر» از کوچه ها
گاز دهد،بوق زند باز هم
می گذرد مثل خر از کوچه ها
گرچه بیفتد به دس اندازها !
باز درآرد پدر از کوچه ها
می زند از بس به درختان و جوی
در برود بی سپر از کوچه ها
می کُشد از پیرزن و پیرمرد
رفع کند تا خطر از کوچه ها
می زند و می کند و می برد
آجر و سیمان و در از کوچه ها
می گذرند اهل محل روز و شب
از خطر او دمر از کوچه ها
می شکند مثل یکی گاو نر
کلّه و پا، دست و سر از کوچه ها
صص 3-4