اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

بلای زن و مرد

هر کی گمان می کنه که آدمه

عزیز من ! بدون یه تخته ش کمه


بچّه پس انداز نکن چون میگن

بچّه بلای زن و مَرده ، همه


دنیای درد و غم و رنج و بلاست

پشت هر ان مرد که دیدی خَمه !


چون که زن و مرد خصومت کنند

اسلحه قاشق شود و قابلمه


قر بده بشکن بزن و خنده کن

دور و بَرت گرچه پر از ماتمه


خنده تو مسخره است یا ز عشق ؟

وضعیت خنده ی من مبهمه


گو بوزد باد فنا،هر چه خواست

هیکل کالباس خور ما محکمه


هر کی رو دیدم به یکی فحش میده

خر که به ما فحش نمیده آدمه !


صفحه 34