ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
می گفت:«پنیر و بسته اش هم نرسید
مُرغانه ی سرشکسته اش هم نرسید!
رفتم که بگیرم سبد کالا را
ای دوست به بنده دسته اش هم نرسید»!!
تو فکر نکن توی« سونا »می میری
یا مست و در آغوش«مونا»می میری
مرگ آمده سخت می زند بر در اگر
غفلت بکنی با« کرونا »می میری
او آمد و کار همه بی تابی شد
چشم همگان دچار بی خوابی شد
با مانتوی تنگ و جذب چون کرد عبور
یک شهر پُر از مومن قلّابی شد
نه آب،نه نان نصیبمان خواهد شد
نه سینه،نه ران نصیبمان خواهد
درمی گذریم بیخود و یک قبر
بی نام و نشان نصیبمان خواهد شد