اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

باورهای خرکی

هنگام سحر که یونجه  را پرپر کرد

دانی که چرا  الاغ ما عرعر کرد؟

یعنی که دروغ گفت یک کرّه خری

وان حرف دروغ را خری باور کرد!!

چند خر

 هرکس که زند به عقل خود بند خراست!

آن کس که زند به کارها گند خراست!

از دست خران گریختن ممکن نیست!

هرجابروم بدون شک چند خراست!

کباب خرکی

هرچند نفهم و خر حسابش بکنند

هر جا بِرَوَد زود جوابش بکنند!

در وانت و در معیّتِ قصابان

می رفت که این بار کبابش بکنند!

خر تو خر

 مرحوم خرم از همه خرها سر بود!

بیزا ر ز کارهای شرم آور بود!

چون مُرد سر مزار او جمع شدند

خرهای تمام شهر و خرتوخر بود!!

خر آلوده

گویندخرت هست  بسی آلوده»!

این حرف سخیف را چه کس فرموده؟!

افتاده اگر خرم به دنبال خرت

 پالان خر تو هم بسی کج بوده!!