ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
درباره این حرف تجسّس بکنید
بیتوته اگر به کوه زاگرس بکنید ،
دریای ارومیّه اگر خشک شود ،
باید پس از این نمک تنفّس بکنید
آزاد و خلاص از غم نان خواهی شد
در گلشن آرزو روان خواهی شد
ای آنکه روان تو بسی غمگین است
یک روز تو هم شادروان خواهی شد
محتاج ترّحم اند و نادان هستند
مُردند اگرچه صاحب جان هستند
این خلق که اند ؟: گوسفندانی که
دنباله روی صدای چوپان هستند
در رنگ نگاه و سخنت غرق شدم
در جام شراب کُهنت غرق شدم
از خاطر شعر های من رد شدی و
در عطر تن و پیرهنت غرق شدم
تو آمده ای راه مرا سد بکنی
با زور مرا به مسلکت اد بکنی
ای شیخ بگو که تا به کی می خواهی
از مردن ما کسب درآمد بکنی ؟