اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

دنبلان

آنان که قفل بسته به یک لحظه واکنند !

«آیا بُوَد که گوشه ی چشمی به ما کنند»؟!

 

بی ارزش است پیش طبیبان رشوه خوار !

گر بیمه ی زپرتی ما را طلا کنند !

 

مردان بی اراده و زنهای هرزه گرد!

شاید به ایدز جامعه را مبتلا کنند !

 

بسیار دیده ایم جوانان تنگدست

با دُنبلان چو گربه ی عاشق صفا کنند !

 

آنان که در نماز غذا میل می کنند

دایم نماز باطل خود را قضا کنند !

 

تا میز و پُست گیر بیارند  ناکسان !

باید که در طریق ریاست ریا کنند !

 

در روزحشر بهر مُکافات ابتدا

دلال ها و واسطه ها راصدا کنند !

 

قحطی شوهراست زنان عزیزما

فکر طلاق و مِهریه آخر چرا کنند ؟!

 

رسمی است ماندنی، دله دزدان ِروزگار

بر قاطعُ الطریق همه اقتدا کنند !!

 

جان می کنند و مُردنشان طول می کشد !

باید برای مردم مسکین دعا کنند !

 

چون هول می شوند پس از کار،فاسقان

تنبان صیغه ی خودشان را به پا کنند !

 

خوش می شود زمانه و  این روزگار ما

روزی که  فیل های بزرگی هوا کنند !

 

تا باغ ِمملکت شوَد آباد و بَردَهد

باید که بذرهای اصیلی نشا کنند !

 

باز است هرکجا در ِدیزی و گربه ها

امکان پذیر هست که آیا حیا کنند ؟!!