ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
می شَوَد در چشمهایت دید اقیانوس را
زندگی را،عشق را،هر حسِّ نامانوس را
دستهایت حاکی از احساسِ خوبِ زندگی است
دوست دارم حس کنم این لذّت محسوس را
شاهکارِآفرینش هستی و با دیدنت
هرکسی حاشا کُند زیبایی طاووس را
ای تو رؤیایی ترین راه و مسیرِ زندگی
گیسوانت کرده حیران جاده ی چالوس را
یوسفیّ و دست می بُرّند بر جایِ تُرنج
پیش تو آرند اگر که دخترانِ روس را !
طعم لبهایِ ِ گسَت چون می وزد در خلوتم
می نشاند بر لبم توفانی از افسوس را
راه را گم می کنم فانوسِ من باش و نگیر
از دلِ دریایی من سوسویِ فانوس را
می توان آموخت از چشمان شورانگیزِِتو
دانش سقراط و افلاطون و جالینوس را
می دهد شور و شَعَف ،شوق و امید زندگی
دیدنت هر آدمِ افسرده و مایوس را