ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شنیدم یک نفر پیکان صفرش
میان گردنه فرمان بریده
زن و فرزند بدبختش به یکبار
ز ماشینش به آن دنیا پریده
خودش با گردن و پای شکسته
کنون در کنج منزل آرمیده
رفیقی این شنید و گفت غمگین
به لحن آدم ماتم رسیده
نگو پیکان که آن گردن شکسته
بلانسبت بلای جان خریده !
صفحه75
برای تنگی شلوار می خورد
رفیقی ناز غم های زیادی
بدو گفتم منال از تنگ شلوار
بیاید باز ایّامِ گشادی !
صفحه 75
گر آدمی از سران دِه خواهی شد
یا جزء ستمگرانِ دِه خواهی شد
از خاکِ سیاه و سخت خواهی رویید
روزی علفِ خران دِه خواهی شد
جهت اخذ روغن کوپنی
پیرمردی سوی مغازه دوید
سطل روغن به دست داخل صف
مدّتی ایستاد و آه کشید
صف پراکنده گشت یک دفعه
عاقبت روغنی به او نرسید
پیرمرد شریف غمگین شد
گفت با لحن خنده دار،شدید
« به جهنّم ! تمام شدَس که شدَس
آخه صف رَ چرا به هم مِزَنید »؟!
صفحه 77