ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در راه وطن باختن سر هیچ است
فتح دو هزار شهر و کشور هیچ است
جز عشق که بنیان تمام هستی است
هر چیز که هست هیچ اندر هیچ است
کی قلعه ی اندام تو تسخیر شود
در جان و دلم عشق سرازیر شود؟
روح و تن یخ کرده ی من پیش از مرگ
ای کاش در آغوش تو تبخیر شود
دلباخته ی پلنگ چشمان توام
دیوانه آب و رنگ چشمان توام
در جبهه ی عاشقیّ و در سنگر عشق
تسلیم غم قشنگ چشمان توام
شد پخش و پلا جان و تنم بعد از تو
اندوه و بلا شد وطنم بعد از تو
آن کشور غارت شده هستم که مدام
در حال فرو ریختنم بعد از تو
وقتی تو نیستی همه ایام من غم است
جای شراب در رگ و در جام من غم است
در کوچه های خلوت و شب های بی کسی
تنها رفیق و همدل و همگام من غم است
بر سفره ای که جای تو بسیار خالی است
صبحانه و ناهار من و شام من غم است
می بارد آنچه بی تو زمستان و در بهار
باران و برف نیست که بر بام من غم است
از لحظه ای که رفتی و دیگر ندیدمت
دنیای من به رنگ غم و نام من غم است