اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

بایدن

«بایدن» کنار رفت که سست و ضعیف بود
با اینکه داشت رای و کمی فرصتی هنوز
شکر خدا که با رفقای عزیز خود
مشغول خدمت است به ما «جنتّی» هنوز

هویج

دارد به باد می رود و دود می شود

بعد از خزر منابع و خاک خلیج هم

ترسم برای مردم این مرز پُر گهر

روزی به لطف شیخ نماند هویج هم !

بچه کاشتن

شنید از رادیو، فرزند سازی

ثواب بی شمار و اخروی داشت!

 

اگر که بچّه می آورد شخصی

ثواب و ثروت و نیکی می انباشت!

 

برای ازدیاد نسل برخاست

ظفرمندانه پرچم را برافراشت!

 

چو تانک و چون نَفربَر حمله ورشد!

قدم در راه ِبی برگشت بگذاشت!


کشاورز محله جای ِگندم

از آن پس شخم می زد،بچّه می کاش