اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اعتیاد

چقدر طبل و ترمپت،خدا زیاد کند

مباد رونق دین را کسی کساد کند


گرفته چاقوی تیزی جوانی آمده تا

غلاف در شکم شمر بدنهاد کند


برای دیدن الوات و بچّه خوشگل ها

ضرورت است که هر دختری جهاد کند


همیشه بیشتر از بیش مُخ زنی بکند 

کسی که خرج کرم،ریمل و مداد کند


شدست قاطی جمعیّت آدم مفسد 

که کارهای شنیع و بد و فساد کند 


گران فروش به سوز و گداز می گرید

که اشک و ناله خود توشه ی معاد کند


برای دیده شدن سخت می دَمَد در آن

کسی که مخرج شیپور را گشاد کند


سه ماه رفته بدنسازی آن جوان سوسول

که دور بازوی او چون بقیّه باد کند  


مدام رقص کمر می کند علامت کش

که خلق غمزده را سردماغ و شاد کند 


نگو،قبول ندارم،خودِ تو می دانی

نمی شود که کسی ترک اعتیاد کند