ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
کی صبر و سکون را به من آموخته است ؟
غم، بازی خون را به من آموخته است
عشق تو به غیر لذّت تنهایی
اندوه و جنون را به من آموخته است
در کنج دل من هوسی غیر تو نیست
شیرینی و طعم ملسی غیر تو نیست
با اینکه کتابی ننوشتم هرگز
در خط به خطش عشق کسی غیر تو نیست
جام مِی و صد پیاله اش در دست است
در دیده او متاع دنیا پست است
هر کس بخورد شراب هشیار شود
مستِ میِ عشق تا ابد سرمست است
از هر چه که هست خوب و برتر هستی
دایم تر و تازه ای و نوبر هستی
ای ماهی آبهای آزاد ای عشق
در آب حیات من شناور هستی
سازی شده ام که بی تو بی آهنگم
با دلهره ی ندیدنت در جنگم
در عشق تو شرح حال من اینگونه است
دل سنگی و من آینه ای دلتنگم