ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در بُهت و جوری دیگرم وقتی نباشی
از بی کسی تنهاترم وقتی نباشی
زُل می زند چشمانِ تو بر چشمهایم
از عمقِ خواب و باورم وقتی نباشی
در ورطه یِ امواجِ وحشتناک ِ دنیا
آن کشتیِ بی لنگرم وقتی نباشی
می روید و پُر می شود گلهایِ یادت
در لابه لایِ دفترم وقتی نباشی
بر ریل هایِ اضطراب و درد و غربت
صد کوپه حسرت می بَرم وقتی نباشی
هی می شود بر من پلنگی حمله وَر از
تویِ پتویِ بسترم وقتی نباشی
وامی شود هر شب به رویِ لشکر غم
دروازه های پیکرم وقتی نباشی
سرشارم از تنهایی و در خلوت خود
شب گریه ها را از بَرم وقتی نباشی
دلتنگی ام را شهر می فهمد عمیقا
چون شعرهای"قیصرم" وقتی نباشی
چیزی به جز تو نیستم می دانی ای دوست
انبوهی از خاکسترم وقتی نباشی
ای عشق،ای زیباترین معنایِ هستی
تلخ و تاسّف آورم وقتی نباشی
در چاهِ پُر از مار معلّق بودن
هم کاسه ی صد هزار احمق بودن
معروف به هندوانه ی لَق بودن
بهتر که خبر چین و دهن لَق بودن