اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

دایه

درخت خانه ی ما برگ و بار و سایه ندارد
الاغ خوشگل و رهوار ما کرایه ندارد


فدای زاهد ظاهرپرستِ زُهدفروشم
که راضی است و از این وضعیت گلایه ندارد


همیشه منطق احساس حاکم است در اینجا
که راه و رسم خرد باطل است و پایه ندارد


عمل بکن که ببینند مردمان عملت را
که کارهای نکو حاجت نمایه ندارد


به جز دروغ و دغل نیست کار مردم ایران
که این نژاد جز اینها خمیرمایه ندارد


در این زمانه یقینا بَبو و فاقد عقل است
هر آنکه شخصیتی رند و لایه لایه ندارد


برای مردم دنیا شدیم دایه خوبی
اگر چه کشور ما غصّه خوار و دایه ندارد


بریز دور اگر شعرهای ساده سرودی
که استعاره و تشبیه با کنایه ندارد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد