اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اشعار علیرضارضائی

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی

اژدهای چین

ویران شده با سر به زمین خواهد خورد
هی چوب حراج آن و این خواهد خورد
چیزی که نخورده شیخ و سالم مانده
شک نیست که اژدهای چین خواهد خورد

نامت

بی تو دلم تاریک و سرد و ساکت و خسته
کاشانه ی اندوه و غم باشد
بگذار نامت روشنی بخش دلم باشد

آینه

سازی شده ام که بی تو بی آهنگم

با دلهره ی ندیدنت در جنگم

در عشق تو شرح حال من اینگونه است

دل سنگی و من آینه ای دلتنگم

پرنده

گفتم که پرنده می شوم بعد از تو
از یاد تو کنده می شوم بعد از تو
تو رفتی و من ماندم و روزی صدبار
می میرم و زنده می شوم بعد از تو